آن کدام اند و کیان اند و کجا می باشند


کز خرد دور و برانگیخته با اوباش اند

گرچه آزرده و رنجور شود دل هاشان


از جفای دگران سینۀ کس نخراشند

بر این کشته گر ابلیس خورد گر آدم


هم چنان مجتهدان دانۀ خود می پاشند

گر به دربانی دل نصب شوی قانع باش


ماه و خورشید در این پرده سرا فراش اند

نیست با مردم نادان سخن منکر حق


که ندانی که گدایان خدا قلاش اند

خویشتن را ز خدا دان و منافق بشمار


اغلب ارباب حقایق به جهالت فاش اند

واعظ آن است که اثبات کند نفی وجود


گز ز من راست بپرسی دگران فحاش اند

صلح کرده ست و سپر بر سر آب افکنده است


با نزاری همه زان در جدل و پرخاش اند